✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖

ساخت وبلاگ
با سلام.به دنیای نیلوبلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز نیلوبلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در نیلوبلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید. در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : وبلاگ,امدید, نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 21:14

میدونی چیه؟! اون نمیفهمه و همین منو خییلی آزار میده:(احساسمو ساده گرفته..هرموقع میبینمش خودمو یادم میره اصن نمیدونم اون لحظه دارم چکار میکنم..به قول خودش انگار به قلبم برق وصل کردن....ولی اون چی.. خیلی سردتر از قبل خیلی بی احساس تر از قبل واای...اگه بره به مارال بگه چی؟ اگه مارال بش بگه نه چی!!!!! میترسم من خودم میخوام با مارال حرف بزنم..زودتر از اون مارال اگه بش بگه نه...غرورش رو میشکونه ..دلش ر ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 21:14

در آستانه فصلی سرد

در محفل عزای آینه ها

و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ

و این غروب بارور شده از دانش سکوت

چگونه می شود به آن کسی که میرود اینسان

صبور ،

سنگین ،

سرگردان .

فرمان ایست داد .

چگونه می شود به مرد گفت که او زنده نیست ، او هیچوقت زنده نبوده است...

______

چه قدر سردمه

چه قدر این روزا ملالت آور و سنگین و سرد میگذرن

دلم یه game over میخواد :|

✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 21:14

مروز بازم کوه بودیم. دی قبل طلوع خورشید حرکت کردیم باز.. عالی بود! عالیه کلا! حالا من یه گونه هم کریستال جم کردم ملت میگفتن اینارو میخوای کجات.. ینی چیکارشون کنی. دی حالا بیخیال اینا آقا یکی از نمیدونم مزخرفترین یا جالب ترین چیزا اینه که وقتی نگاه میکنی میبینی دو قدم راهه تا قله هی میری جلو هی باز میبینی چند نتر جلو تره و بازم میری میبینی نه بازم جلوتره :/ رو اعصابه اصلا :)) ولی وقتی پایتو میزار ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : اندر,احوالات, نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 21:14

هوووم..

راستش.. شب بود!

من ذهن زیاد خوشایندی نداشتم! خیلی شلوغ و خشن و پر از افکار پیچ در پیچ!

یهو به ذهنم رسید اینو اینطوری بندازم. نتیجه اش شد این :| دی . فککنم یکم گویاست

✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 21:14

گاهی وقتا میشه خاطراتی که مدت ها جلوشون  و گرفتی بودی عقب زده بودیشون رو ذهنت هجوم میارن مثل یه بهمن. یه سیل بعد شکسته شدن سد _____ نمیدونم حالم خوب باید باشه یا بد چه قدر اتفاق چه قدر فکر چه قدر تپش قلب!  ______ چن وقتیه حس میکنم تو گوشم کرمی چیزی داره راه میره :)) والا!  خدا لعنتش کنه اون دکتر کثا ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 14:36

گاهی وقتا میشه خاطراتی که مدت ها جلوشون  و گرفتی بودی عقب زده بودیشون رو ذهنت هجوم میارن مثل یه بهمن. یه سیل بعد شکسته شدن سد _____ نمیدونم حالم خوب باید باشه یا بد چه قدر اتفاق چه قدر فکر چه قدر تپش قلب!  ______ چن وقتیه حس میکنم تو گوشم کرمی چیزی داره راه میره :)) والا!  خدا لعنتش کنه اون دکتر کثا ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 18 خرداد 1396 ساعت: 12:01

خیلی خوبه ^^ از یه طرف ماه نقره ای و هوای سرد از یه طرف دیگه گیتار و پروانه هایی که از پنجره باز اتاقم میان داخل عاشق ماه پاییزم ماه تولدم^^ میدونی چیه اصن متولد پاییز باشی یه چیز دیگه ست ~~ تولدش نزدیکه،از اول آذر تولد داریم تا خود سی ام:| تازگیا هم به این نتیجه رسیدم که ما متولدین آذر حاصل تعطیلات عیدیم :|||||| (خدایا خودت راه راست رو به سمت من کج کن:| ) جیییییغ ! من عاشق پروانه هام درختمون هممش پروانه س@_@ پنجره اتاق رو که باز میکنم هجوم میارن دارم روی یه آهنگ کار میکنم...هم واسه تولدش هم واس تولد نگار ولی بدیش اینه که جلوی مهمونا باید برم گیتار بزنم~_~...میترسم آخه اولین بارمه که دارم آهنگ میزنم و کسی تا حالا آهنگامو گوش نداده..البته به جز پروانه ها که شبا میان تو اتاقمو گوش میدن:/ ..آخه تازه کارم :( میترسم به جز آهنگه یه کادوی ویژه ی دیگه ای هم دارم براش اگه جور شه..خدا کنه که بشه:(( ____ تولدش و تولدشونو تولدم پیشاپیش مبارک:)) ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 15:03

خب امروز دو آذر بود ینی دیروز یک آذر و طبیعتا من هم باید خوشحال باشم راستش از تابستون تا الان داشتم واس امروز برنامه ریزی میکردم کلیییییی ذوق کرده بودم..کارم شده بود روز شماری ..میخواستم هر طور شده تولدش رو بش تبریک بگم هر طور شده خب شب یک شنبه به امید فردا که یکم میشه با کلی خوشحالی کپیدم ادامه مطلبصبحش که نگوو:/ واقعا از ته قلبم خوشحال بودم شب ساعت یازده و پنجاه و هفت دقیقه میخواستم تبریک بگم..بیست دقیقه قبل ینی ساعت یازده و نیم یکی از دوستاش بالاخره بحث رو باز کرد..از همون اولش میدونستم یه چیزی میخواد بشه..من هنو نفهمیدم کار خودش بود یا دوستش حقیقت و میگفت..اما دقیقا بیست دقیقه مونده بودا..فقط بیست دقیقه..کل وجودم یخ کرد با حرفای دوستش .. راستش توی این یه سال تنها روزی بود که از ته قلبم احساس شادی میکردم :( میتونست این بحثو یه روز دیگه باز کنه..نه دقیقا امشب:(( فرداش که تولدش بود منم نمیخواستم دست خالی تبریک بگم..اما کادو رو قبول نکرد:) ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 15:03

از هیچی خوشم نمیاد دیگه..نسبت به هیچی هیچ حس خوبی ندارم..هییچ ذوقی ندارم:( فقط خودم میدونم که چه قد واس کادوش تلاش کردم من فقط ده جلسه کلاس موسیقی رفتم..کسی توی ده جلسه گیتارزدن یاد نمیگیره:) اما من به خاطر تولدش جلوتر از استاد رفتم دوتا آهنگ تولد کار کردم:) دستام پوکیییدن ..خیییلی سخت بود :( ولی ادامه دادم.. با این تلاشم ده جلسه جلوتر افتادم:| ینی من به اندازه کسی که بیست جلسه رفته گیتار زدن رو فقط به خاطر کادو تولدش گیتار زدن بلد بودم:/ از ته قلبم و با خوشحالی تمام تمرین میکردم آهنگارو:) خییلی ذوق زده بودم :))انگشتام تاول زده بودن..منم با انگشتای تاول زده رفتم پیش مارال:( ولی اون موقع تولدش چکار کرد؟! ... آهنگامو قبول نکرد:( حتی حاظر نشد که گوششون بده ..گفت آهنگ واس چیمه:( میدونم شوخی میکرد ولی خب توی هر شوخی یه چیزی پنهونه:( از همههههههه چیییی بدم میاد:( پ ن : انگشتام که تاول زدن دردم میکنن:(( ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖...ادامه مطلب
ما را در سایت ✖خــــــونْ مُــــــردِگـــــــی✖ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1khoonmordegie بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت: 15:03